۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه

از آغاز گالف تا زندان ساری و اوین




به نظر شما الان در زندان ساری  و اوین چه اتفاقاتی داره میفته؟

من حدس میزنم تو زندان ساری حسن صلاحی الان معرکه گرفته و امیر نیک افروز و محمود کچل و امیرعلی و... را مخشونو
کار گرفته که من ، فلان میکنم اگه بیام بیرون و بهمان میکنم و خلاصه ازین مزخرفات، حالا هیچ ... هم نمیتونه کنه ها
 
امیر نیکی میگه : حسن جون ، بابا ، تو دیگه حنات رنگی نداره اینقدر خالی نبند جونه نظرعلی، از کجور پاشودی اومدی جردن سرت گیج رفته مارم اسگول گیراوردی و هی داری شیش تائی میای
محمود کچل بنظرتون چی میگه : من میگم الان نشسته بغل دست امیرعلی  و داره چپ چپ به صلاحی و امیرچاخان نگاه میکنه و میگه : حسن فلان فلان شده، مای خرو ببین که فکر میکردیم تو کی هستی، نمیدونستیم اگه  ازین جا یه زمانی بیایم بیرون باید دوباره نامه بر بانک صادرات شیم، امیرعلی هم میگه : آخ گل گفتی محمود، این... کی بود و ماچی فکر میکردیم
اما تو اوین چیه قضیه؟ میثم صفیاری و امیر نصیری نشستن، روبروشونم سیامک میر ، امیر میگه : میثم نگاش کن سیامک پدر سوخترو، وقتی تو جلسات حرف میزد و مشاوره میکرد آدم فکر میکرد این نماینده تام الاختیار شیش کشور حوزه جنوبی خلیج فارسه
همه اینا هم با خودشون میگن : آرش و علی کرباس و مهین هاشمی چه ... بودن که الان دارن ول ول میگردن و به ریش همه ما میخندن، ولی خب اینا هم نمیدونن که وضع علی لک لک اگه بدتر ازونا نباشه بهترم نیست، نمیدونن که زری آرایشگر و هانیه و بقیه خواب خوش ندارن، نمیدونن که اون بدبخت ام اسی از سایه خودشم میترسه و با لرزه از خونش میاد بیرون
خلاصه اینه دیگه،  یه چندتای دیگه هم مثل فراز و اباذر و شهرام  موندن که اونا هم میرن چند وقت دیگه اونجا که تیما کامل شن تو زندان