۱۳۸۹ شهریور ۱۲, جمعه

داستان چگونگی شروع گالف

مدیر وبلاگ: با تشکر از فرستنده این متن

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید و آرزوی قبولی طاعات و عبادات،در این مقال چگونگی آشنایی بچه های تهران را با شرکت کذایی گالف به عرض شما می رسانم تا مشخص گردد که موسسین واقعی این پدیده ی شوم چه کسانی بودند و چه کسانی از شرایط سخت و بحرانی آن زمان سوء استفاده کردند.
حدود یک ماه بود که وبسایت های رسمی شرکت سوییس کش ناپدید شده بود (18 مرداد 86 وبسایت سوئیس کش ناپدید شد) و هر روزبالا سری های ما که در راس آنها سورنا یوشی زاده قرار داشت به ما وعده می دادند که تا چند روز دیگر درست خواهد شد وبه بهانه ی پیگیری به امارات رفته بودند از طرفی دوست و فامیل و همکاروغریبه ما را تحت فشارشدید گذاشته بودند و دنبال سرمایه های خود بودند .

تا این که شخصی به نام محمد دروگر که در سوییس کش همکار ما بود و بالاسریه احسان کریمی و حمید علوی و حمید مظفر بود به ما گفت که شخصی به اسم امیر نیک افروز (گویا نیک افروزاز لیدرهای بزرگ ایشون بود و مستقیم با دروگر کار می کرد) ادعا می کند که نماینده ی یک شرکت هرمی وابسته به حکومت اسلامی است که قصد کمک به ما را دارد و قرار شد که ما ایشان را در منزل آقای دروگر ملاقات کنیم .در هفته ی اول مهر ماه 1386 ما به منزل مشترک آقایان محمد دروگر و نیما عبدالهیان دعوت شدیم که مکان این جلسه آپارتمانی واقع در خیابان ولنجک، خیابان بیستم بود.

در این جلسه آقایان : محمد دروگر ، نیما عبدالهیان ،سهیل حسینی، علی اسفندیاری، علی فرازی آرش نوزاد ،حمید مظفر،علی کرباسفروشان، احسان کریمی ، حمید علوی ، محسن صاحب جمعی ، سهیل حسینی ، روزبه اسدی، ما کا ن حافظی و چند نفر دیگر حضور داشتند که آقای امیر نیک ا فروز به همراه آقای منوچهر نیکزاد با شکل و شمایلی کاملا" مذهبی وارد شد و گفت که تلفن های همراه خود را خاموش کنید. سپس آقای امیر نیک افروز ضمن شنیدن درددل ها و مشکلات جمع و ابراز همدردی باما، ادعا کرد که نماینده ی رسمی شرکتی هرمی – سرمایه گذاری به نام گالف است که از طرف سپاه محترم پاسداران اسلامی ،خصوصا" سپاه قدس ونهاد ریاست جمهوری به وجود آمده و حمایت می شود و می تواند شما را به شرط همکاری دراین شرکت در مشکلاتتان کمک کند.

نیک افروزبه طور خلاصه این طور پرزنت کرد: این شرکت برای مقابله با شرکت های هرمی خارجی طراحی شده است تا این بار به جای خروج سرمایه از کشور، ورود سرمایه را داشته باشیم ، ما با آقازاده های کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس (جی سی سی ) معاملات کلان اقتصادی داریم و هدف ما فتح بازار های الکترونیک خاور میانه می باشد، سپس در مورد چگونگی فعالیت در بازار های سیمان منطقه ، خرید و فروش فلزات خاص نظیر تیتانیوم، واردات مصالح ساختمانی مثل مواد به کار رفته در نماهای جدید ساختمان و ... مثال هایی آورد و در آخر گفت که در صورت همکاری ما، تمامی مشکلات به وجود آمده شما مانند پرونده ها و .... حل خواهد شد ما امیدوار شده بودیم اما متقاعد نشدیم و گفتیم با توجه به تجربه ی قبلی نمی توانیم اعتماد کنیم و ایشان با اصرار ما قبول کردن که برای جلسه ی بعد یکی از نمایندگان عالی رتبه ی سپاه قدس را برای اطمینان ما به جلسه بیاورند و سفارش کردن که فقط مراقب لباس پوشیدن، رفتارتون و موبایل هاتون باشید.

جلسه دوم:

حدود 3 یا 4 روز بعد در همان آپارتمان واقع در خیابان ولنجک و با حضور جمع قبلی جلسه ی دوم برگزار شد و این بار آقای نیک افروز به همراه یک آقای قد بلند و قوی هیکل با محاسن مشکی و بلند و جای مهر بر روی پیشانی که کت و شلوار طوسی به تن داشتند و بی سیم در زیر کت ایشان نمایان بود وارد منزل آقای دروگر شدند و آقای نیک افروز فرمودند که موبایل ها را خاموش کنیدکه همان موقع آن شخص که به ما حاج آقا مقدم ( سردار سپاه قدس) معرفی شد فرمودند که نخیر،خاموش کردن کافی نیست، باطری ها و سیمکارت های ی موبایل ها را بیرون بکشید و ما همه این کاررا انجام دادیم.

حاج آقا مقدم (سردار سپاه قدس) ضمن تلاوت آیاتی چند از کلام اله مجید در ابتدای سخنان خود ضمن تکرار و تایید گفته های آقای نیک افروز اضافه کردند ما 28 سال کار سنتی کردیم و حالا میخواهیم با این شرکت بازارالکترونیک خلیج فارس رابه دست بگیریم، همین چندروز قبل ما در یک معامله 700 % سود کردیم ،ما فلز تیتانیوم را از ایتالیا می خریم گرمی 4 دلار و در داخل 40 دلار می فروشیم ،ما مافیای واردات دستگاه های دیالیز در منطقه هستیم ،ما برای مقابله با تحریم ها هزاران شرکت ثبت شده ی خارجی داریم، در حال حاضر400 دستگاه خودروی شاسی بلند کره ای در گمرک داریم و ما برای شما در سالن های دولتی همایش برگزار خواهیم کرد....و در نهایت با چشمانی اشک آلود گفتند که هدف غایی و نهایی ما این است که در آینده بتوانیم تمامی زمین های بیت المقدس را بخریم و قدس مقدس را از دست اسراییل آزاد کنیم در ضمن می توانیم به راحتی مشکلات قضایی پیش آمده برایتان را حل کنیم و سورنا و کاووسی و غیره را هم دستگیر خواهیم کرد و به ایران خواهیم آورد . فقط باید مراقب باشید که ما به صورت نامرئی حضور خواهیم داشت چون در کشور جریان های موازی و رقیب قدرتمند وجود دارد و ممکن است انها مشکلاتی ایجاد کنند و اگر اسمی از ما برده شود حمایت که نمی شوید هیچ ، بلکه خودمان شما را حذف خواهیم کرد. بعد حاج آقا مقدم فرمودند که باید خیلی زود برای گزارش این جلسه محل را ترک نمایند ، که به محض خروج با آقای نیک افروز تماس گرفتند و بسیار عصبانی بودند که به محض خروج به ایشان گزارش داده اند که موبایل دونفر از حاضرین در جلسه روشن بوده است که وقتی آقای نیک افروز قضیه را در جمع مطرح کردند 2 نفر از حاضرین تایید کردند که موبایلشان روشن بوده است!!!!

نکته ی مهم : بعد از رفتن حاج آقا مقدم جناب آقای نیک افروزبا استفاده از کامپیوتر همراه خود وبسایت شرکت گالف را به ما نشان دادند که حتی شکل و شمایل این وبسایت هم به رنگ هایی مانند سبز تیره و مشکی که در تشکیلات سپاه مورد استفاده قرار می گرفت ، آراسته شده بود، ایشان نمایش درختی شرکت خود را برای ما باز کردند که ما متوجه چندین جایگاه شدیم که مدتی قبل ثبت شده بودند و بعدها متوجه شدیم که جایگاه های تیم شمال بوده است ونیک افروز اضافه کرد که شرکت در بخش الکترونیک مدتیست فعالیت خود را شروع کرده است و منتظر کسی نخواهد شد (درمورد چگونگی چیدمان این جایگاه ها در ایمیلی جداگانه خدمت شما توضیح خواهم داد.)

در آخر جلسه ما که تقریبا" متقاعد شده بودیم به آقای نیک افروزمطرح کردیم که ما نیاز به کمک مالی یا اعتباری(ای-پوینت) داریم تا بتوانیم فعالیت خود را شروع کنیم که ایشون جواب دادن که این قضیه با مخالفت دکتر مسعود ارسلان( محمد تقی ضامنی) عضو ارشد اتاق بازرگانی و مدیر بخش الکترونیک شرکت قرار گرفته است و قرار شد که یک کنفرانس اینترنتی با ایشان برای ما ترتیب دهند تا ما بتوانیم خواسته های خود را از این طریق با ایشان مطرح کنیم، چون به دلایل امنیتی و بالا بودن مقام ایشان امکان ملاقات حضوری وجود ندارد......

پایان قسمت اول
در قسمت بعدی در مورد کنفرانس اینترنتی با آقای دکتر مسعود ارسلان خدمت شما توضیح خواهم داد.
  ===========================================
باسمه تعالی
قسمت دوم
جلسه ی سوم
دو یا سه روزبعد اقای نیک افروز یک چت کنفرانس را برای ما ترتیب دادند که مکان آن کافی نتی در محله ی اکباتان تهران بود، در آن کنفرانس اینترنتی ما از دکتر مسعود ارسلان (محمد تقی ضامنی ساروی) خواستیم با توجه به این که ما در شرایط بدی هستیم یا به ما کمک مالی کنند یا این که به اندازه ی مجموعه های ما در سوئیس اعتبار الکترونیکی (ای-پوینت) بدهند تا بتوانیم با فعالیت پس از پرداخت بدهی ها شرکت گالف را هم کمک کنیم، دکتر ارسلان که حتی از پشت چت هم بسیار خشک و کج خلق به نظر می رسید درابتدا با خواسته های ما بسیار مخالفت کرد، قسمت اول درخواست ما که کمک مالی بود شدیدا" مورد مخالفت قرار گرفت و در مورد کمک پوینت هم قرار شد به ما خبر داده شود، ایشان معتقد بودند که شرکت معظم گالف نباید بار مشکلاتت سوییس را به دوش بکشد. ( بعد ها مشخص شد که تمام این جلسات و مقام ها و صحبت ها برنامه ای تنظیم شده از طرف آقایان نیک افروز وضامنی بوده است، و پس از استارت گالف در شمال آقای نیک افروز با هماهنگی با آقای ضامنی با نقشه ای حساب شده به تهران آمده بود.)


پس از چند روز کشمکش و اصرار از ما و انکار از آقایان قرار شد که به مقدار بسیار کم به ما پوینت داده شود چرا که آقای دکترارسلان طی تماس های متعدد تلفنی با نیک افروزمعتقد بود که ما این پوینت ها را برای خودمان می خواهیم. در نهایت با این شرط که این افراد فقط حق زدن 3 جایگاه 1000 دلاری را دارند موافقت شد که به ما به اندازه ی تیم هایمان پوینت داده شود.


در خلال همان روزها آقای نیک افروز از طریق دوستی که در هتل سیمرغ داشت جلساتی را که با حضور حاج حسین مقدم هم همراه بود در لابی این هتل برگزار کرد تا بقیه بچه های تهران نظیر اباذر و سیامک میر ، شهرام اولاد و.... و بچه های دست کریمی و مظفر هم خود شاهد و شنونده ی صحبت های آقایان نیک افروز و نادری باشند و در مورد کار در سیستم گالف تصمیم بگیرند.( در یکی ازهمین جلسات بود که تعدادی از بچه ها در سیمرغ دستگیر شدند که با هماهنگی حاج آقا مقدم سریعا" آزاد شدند .) گویا در همین جلسات بود که لیدرهای تیم شمال نظیر آقای سلیقه هم جهت به وجود آمدن جو انرژی برای تهرانی ها حضور یافتند.


دقیقا" چنین جلسه ای هم در زیر زمین منزل آقای حمید علوی تشکیل شد( با حضور آقای نیک افروز و بدون حضور حاج آقا مقدم) تا علوی هم این صحبت ها را به گوش لیدرهای تیم خود برساند و تصمیم گیری نمایند.(لازم به ذکر است که به دلیل بحران مالی در آن زمان کسی دفتری نداشت تا در آن مکان جلسه برگزار کند.) این جلسه به اشتباه به عنوان جلسه ی شروع گالف مطرح شده است تا به طریقی منشاء و سرچشمه گالف در هاله ای از ابهام قرار گیرد.
چند نکته ی بسیار مهم تا به این جا وجود دارد که توجه شما را به آ ن جلب می کنم:


نکته اول: در آن زمان همه ی ما (بچه های تهران) منتظربازگشت سوئیس کش بودیم( اینو آقا اباذر میتونه شهادت بده چون بیشتر از همه منتظر بازگشت سوییس کش بود) و حتی تا ان زمان هم نمی دانستیم که واقعیت چنین شرکت هایی چه چیزی بود چرا که سوییس کش اولین تجربه ی شرکت های هرمی – سرمایه گذاری بود و اکثر ما ها قبل از آن هیچ کدام حتی تجربه فعالیت در شرکت های هرمی مانند کوئست و ... را نداشتیم اما جناب آقایان نیک افروز( که در کوئست هم لیدر فعالی بوده) وضامنی خیلی زودتر به چگونگی به وجود آمدن این قضیه پی برده بودند و سایت گالفو به وجود آوردند که شاهد آن 1982 می باشد که سال تولد آقای نیک افروز به میلادی است


نکته ی دوم : هیچ کدام از ما نمی دانستیم که سپاه محترم پاسداران شاخه ای به نام سپاه قدس دارد یا این که اصلا" این ارگان محترم فعالیت اقتصادی دارد و این مباحث وسیله ای بود در دست آقای نیک افروز و حسین نادری( البته مشخصا" نادری هم خام نیک افروز شده بود) که در آن جلسات بتوانند ما را متقاعد کنند ، پس منشا سوء استفاده از نام ارگان های دولتی و حکومتی هم مشخص گردید که کجا بوده است.


نکته ی سوم: همانطور که گفته شد در جلسه ی دوم سایت گالف به تهرانی ها رونمایی شد و جایگاه های تیم شمال هم در آن مشخص بود پس سایت گالف قبل از حضوربچه های تهران توسط آقایان تاسیس و راه اندازی شده بود.


نکته ی چهارم: اگر شرکت گالف سر راه ما قرار نمی گرفت شاید ما با پی بردن به هویت سوییس کش و پیگیری آن می توانستیم به نتیجه برسیم ولی عملا" شرکت گالف و قول و قرارهای ایشان بابت پیگیری و دستگیری عاملان آن ما را از مسیر درست منحرف کرد.


نکته ی پنجم : عنوان شده است که گالف توسط بچه های تهران در زندان شروع شده است لازم به توضیح است که دستگیری بچه ها ی تهران در سوئیس کش در اوایل تیرماه 1386 انجام شد و وبسایت های سوییس کش در تاریخ 18 مرداد 1386 ناپدید شدند، پس در زمان دستگیری این بچه ها، سوئیس کش بدون مشکل داشت کار خود را انجام می داد و اتفاقا" به روزهای اوج خود رسیده بود بنابراین داستان شروع گالف در زندان اوین کذب محض می باشد.
=========================================

قسمت سوم :
همانطور که در قسمت قبل به استحضاررسید نهایتا" آقایان موافقت کردند که به ما به اندازه تیم هایمان پوینت اعتباری بدهند اما به شرط این که بر طبق قرار هیچ کدام از لیدرهای آن جمع بیش از 3 جایگاه 1000 دلاری نداشته باشند که ثبت این جایگاه ها با نظارت کامل آقای ضامنی و تقریبا" در دوروز انجام شد و سپس در دو مرحله اگر اشتباه نکنم حدود 11 میلیون پوینت اعتباری به تیم ها داده شد و ای کاش چنین نظارتی در زدن جایگاه ها و تقسیم پوینت ها نسبت به همه لیدرها و تا لایه های پایین هم پیش می رفت چرا که همین پوینت های بی حساب و کتاب بود که به دلیل سوء مدیریت در اختیار دیگران قرار گرفت و از همان ابتدا کیسه لیدرهایی را پر کرد که یا هم اکنون اسمی ازآنها نیست یا فراری هستند ویا مثل چند نفر دیگر خود را مالباخته جا زده اند و جزو شاکیان این پرونده می باشند!!!

به فاصله ی چند روز بعد هم گویا رضا اشراقی که از لیدرهای به نام سوییس کش بود و تیم بزرگی داشت ، آوازه ی شرکت گالف را شنیده بود و از میان این جمع فقط آرش نوزاد را می شناخت با استفاده از دوستی با نوزاد تیم خود را با مدیریت امین طهماسبی و میثم صفیاری به گالف فرستاد که اگر اشتباه نکرده باشم حدود 10 میلیون پوینت اعتباری بدون نظارت نیز به آنان داده شد و تیم آنها نیز به گالف اضافه شد و در نهایت تیم تهران با 21 میلیون پوینت کار خود را در گالف شروع کرد.

تیم تهران که تازه از شوک سوییس کش بلند شده بود بی اعتماد بود وبه سختی کار می کرد و حجم بالای پوینت های جایگاه ها اجازه ی مدیریت را به هیچ کس نمی داد. از طرفی لیدر های بالا تحت فشار کمپانی بودند که چرا خیلی از جایگاه ها بانک خود را باز نمی کنند و اینها باید حذف شوند!!! و از طرف دیگرکوچکترین نقل و انتقال در جایگاه های بالا مونیتور می شد و دائم نوزاد به عنوان لیدر تیم تهران باید به آقایان جواب پس می داد اما گویا تیم شمال که مشکلات تهرانی ها را نداشت به سرعت جلو می رفت و آقایان به این شک افتاده بودند که به اشتباه به سراغ تهرانی ها آمده اند یا خیر.

اتفاق مهم : یکی دو ماهی گذشته بود که روزی نوزاد با اعتراض شدید لیدرهای خود نظیر کرباسفروشان و کریمی و علوی قرار گرفت که از داخل جایگاه های سرمایه گذاران تیم هایشان در چند نوبت نزدیک به 120هزار پوینت دزدیده شده است این قضیه توسط نوزاد به آقایان نادری و نیک افروز و ضامنی انتقال داده شد و نهایتا" در عین ناباوری و با پیگیری تکنیکال آقای دکتر ارسلان و حاج آقا مقدم مشخص شد که گویا تیم شمال حواله هایی داشته است و آقای نیک افروز که به همه ی جایگاه ها سیستم خود دسترسی داشت با رصد کردن کردن جایگاه های تیم تهران که کسی در آنها وارد نشده بود پوینت های داخل این جایگاه ها را خارج کرده بود و از طریق جایگاه راس سیستم خودش به تیم شمال انتقال داده بود و حواله های تیم شمال را بیخبر از شرکای خود برداشته بود و با آن زمینی را در شمال خریداری کرده بود (به روایتی خود آقای نیک افروزبه این قضیه اعتراف کرده بود) و گواه این داستان جناب آقای حسین مقدم می باشند که حتی با صاحب آن زمین هم صحبت کرده بود البته این داستان از سوی آقایان و مسوولین شرکت سوء استفاده ی آقای نیک افروز از اختیاراتش بیان شد و گویا از آن زمان بود که قرار شد آدرس ای– میل جایگاه های بالا به آدرس ای- میل آرش نوزاد تغییر داده شود تا به عنوان لیدر تهران و شخص معتمد بین دو طرف برتمام تراکنش های پوینت( که به صورت خودکار به ای-میل ها فرستاده میشد) جایگاه های بالا هم نظارت داشته باشد و عملا" از این جا بود که کم کم مدیریت مالی تیم ها به نوزاد منتقل شد.

پایان قسمت سوم

مدیر وبلاگ : من بجای امیر نیک افروز باشم ، حتما" از خودم دفاع میکردم.